پریزاد قصه های شبانه

ساخت وبلاگ

پریزاد قصه‌های شبانه؛

به چه می‌اندیشی وقتی نگاهم در چشمانت عریان می‌شود.

وقتی سکوت می‌کنی و از زیر چتر مژگانت، ناگزیرِ صدایم را می‌‎شکافی؛ درک را دار می‌کنی؛ تار و پودش را به هم می‌بافی تا به جان مشوش واژه‌هایم برسی...

در جستجوی چه هستی، وهم حقیقت‌آلود!

در پس این آذرمتولد؛ بیداد رنگ‌هاست

غوغای صداهاست

نجوای بُردارهای هیاهوست

شورش نقش‌هاست

گام بردار، جلوتر... جلوتر... جلوتر...

هر هزار رج از یک تار بافته‌اند

پریزاد قصه‌های شبانه!

هر هزار رج از یک تار بافته‌اند؛

نقشی اگر هست بر این دار،

نیست!

سخن، درد تار است و درد پود

مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moradihadio بازدید : 17 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09