به کجا مینگری ای مه من چیست در عمق نگاهت که تلاءلو دارد کیست کز تابش او خیره شدی در پس مردمک چشمانت چشم در راه کدام خاطرهای مه شهرآشوبم به کجا مینگری که چنین مات شدی...,مه من نقاب بگشا,مه من هنوز عشقت,مة من جوجل,مه من قسم به چشمت,مهمنش,مه من نقاب بگشای,مه مند كوسوفي,مة من قوقل,مه مند,منظومه شمسی ...ادامه مطلب
آرام کَندی؛آرام بردی؛دلت را...دلم را...و نپرسیدی لحظهای«تا کی بسرایم ناگزیر رفتنت را»من، تو را مؤمنم هنوزای من همه فدای تو!بگذار به وسعت یک پلک میهمان شبت کنمو به ژرفای دردهای کودکیاز آبشار سیاه گیسوانت هوشیار شومامروز که لحظه بوی رفتن داردتو بمان؛ای من همه فدای تو ...,من فدای تو بجای همه گلها,من فدای تو بجای همه ...ادامه مطلب
هیچ؛ از من تو را یادی هست ای که در گوشه تقدیر من سوخته جا خوش داری هیچ عهدی که در آن سرد شبِ برفِ زمستان که در آوار سترگ غم بوف و در آن ساعت هوشیاری سوداگر سوز با من کفش به پا کوله به دوش راه به پیش و در آن شهوت رفتن به سیاهی سکوت بستهای؛ یادت هست . . . خوب بنگر من ویران ز تو را بر عبث ماندم و رفتی ..., ...ادامه مطلب